انگیزهی میل: فلسفهای که وسواس لبوبو و “چهرهی اینستاگرامی” را توضیح میدهد
نویسنده: جوی سلیم
منبع: بیبیسی عربی
تاریخ: ۱۶ اکتبر ۲۰۲۵
چه چیزی ممکن است یک میلیاردر اهل “وادی سیلیکون” را با یک فیلسوف کاتولیک فرانسوی پیوند دهد؟
در دههی ۱۹۸۰، در تالارهای دانشگاه استنفورد، دانشجوی فلسفهای به نام پیتر تیل به دنبال ایدهای بزرگ بود تا جهان را برایش تبیین کند ــ همانطور که بعدها خود گفت. در آنجا با رنه ژیرار آشنا شد، متفکر و مورخ فرانسوی که استاد ادبیات تطبیقی بود. تیل شیفتهی نظریهی او دربارهی “میل” شد. خلاصهی نظریه چنین است: انسان از خودش میل نمیورزد، بلکه میلش بازتاب میلِ دیگران است.
از آن زمان، تیل ایدهی بنیادی ژیرار را پذیرفت: «تقلید ریشهی رفتار انسانی است.» ما بیآنکه متوجه باشیم، میلهای دیگران را تقلید میکنیم: همان مدرسههایی را میخواهیم که آنان میروند، شغلهایی را میطلبیم که آنان جستوجو میکنند، و در بازارهایی رقابت میکنیم که آنان در آن حضور دارند. این همان «انگیزهی پنهانِ میل» است ــ آنگونه که ژیرار آن را “میل تقلیدی” (Mimetic desire) مینامد.
در دو دههی اخیر، تیل بارها گفته است که همین مفهوم بود که او را به سرمایهگذاری در فیسبوک ترغیب کرد؛ پس از آنکه در سال ۱۹۹۸ شرکت “پیپال” را با ایلان ماسک تأسیس کرد و سپس در بنیانگذاری شرکت دادهکاوی “پالانتیر” شریک شد، و پیش از آنکه در سال ۲۰۱۶ مشاور دونالد ترامپ شود.
تیل، یکی از چهرههای برجستهی وادی سیلیکون، میدانست فیسبوک موفق خواهد شد، چون به نظریهی ژیرار باور داشت: اگر میلیونها نفر زندگی خود را در یک پلتفرم واحد به نمایش بگذارند، آن پلتفرم ناگزیر شکوفا خواهد شد، چرا که بر یک ویژگی عمیق انسانی بنا شده است: میل به تقلید.
اما تأثیر ژیرار بر تیل فقط فکری نبود؛ جنبهی ایدئولوژیک و دینی نیز داشت. همچون استادش، تیل گرایشی کاتولیکی و محافظهکار دارد که ایمان مسیحی را نه صرفاً نظامی روحانی، بلکه چارچوبی انسانشناختی برای فهم انسان، خشونت و میل او میداند.
به گرایش لیبرتارینیاش (فلسفهای که خواهان کوچکسازی دولت و حداکثر آزادی فردی و بازار است) بُعدی الهیاتی نیز افزوده است: او نبرد بر سر فناوری ــ بهویژه هوش مصنوعی ــ را جدال میان خیر و شر میبیند، میان نیروهای آفرینش و رهایی از یک سو و نیروهای بوروکراسی و کنترل از سوی دیگر.
او معتقد است آیندهی بشر به آزادی مطلق خالقان و نوآوران وابسته است. در سخنرانیهای اخیرش، تیل حتی کسانی را که خواهان محدودسازی هوش مصنوعیاند، مانند فیلسوف نیک بوستروم یا فعال محیطزیست گرتا تونبرگ، “مسیح دجال” نامیده است.
نظریهی «میل تقلیدی» چیست؟
رنه ژیرار، اندیشمند فرانسوی، که از نقد ادبی به انسانشناسی و فلسفه روی آورد، در میانهی قرن بیستم نظریهای مطرح کرد که بعدها در علوم انسانی شهرت یافت: نظریهی میل تقلیدی (Mimetic Desire Theory).
به گفتهی ژیرار، میلهای ما کاملاً از آنِ خودمان نیستند. ما صبح از خواب برنمیخیزیم و خودبهخود چیزی را بخواهیم؛ بلکه به آن میل پیدا میکنیم چون دیگری آن را میخواهد.
در کتاب فریب رمانتیک و حقیقت رماننویسی (۱۹۶۱)، ژیرار مینویسد: «میل انسان همواره مطابق با میل دیگری شکل میگیرد.» همانند منطق تبلیغات بازرگانی که در آن خواست ما با دیدن میل دیگران به کالا برانگیخته میشود، میلهای ما نیز با تقلید از میلهای دیگران پدید میآیند ــ بیآنکه الزاماً آگاه باشیم. وقتی میبینیم دوستانمان فرزندان خود را به مدرسهای خاص میفرستند، ما هم برای فرزندان خود همان را میخواهیم. مدهای رایج و «ترندهای» پلتفرمهای دیجیتال نیز بر همین منطق استوارند.
ژیرار مفهوم یونانی میمسیس (mimesis) را از فلسفهی یونان باستان برگرفت. در حالی که افلاطون و ارسطو آن را صرفاً تقلید کنش یا بازنمایی زیبایی میدانستند، ژیرار آن را به بعدی انسانشناختی و سیاسی گسترش داد: از تقلید رفتار به تقلید میل.
از نظر او، تقلید همان نیروی پنهانی است که میل، رقابت و خشونت اجتماعی را تغذیه میکند. هنگامی که بسیاری در پیِ یک چیز کمیاباند، درگیری ناگزیر است. ژیرار این منطق را در همهجا میدید: در ادبیات، اسطورهها، متون دینی و تاریخ. از نظر او، همین توضیح میدهد چرا دوستان و همسایگان با هم دشمن میشوند، و چرا جامعهها به خشونت و حتی جنگ داخلی میغلتند.
وقتی میلهای تقلیدی در جامعهای شدت میگیرند، آن جامعه به دنبال راهی برای تخلیهی خشونت میگردد ــ و آن، یافتن قربانی است. در این سازوکار، تقصیر و آشوب بر دوش فردی انداخته میشود تا با طرد یا نابودی او، نظم بازگردد. ژیرار این الگو را در اسطورهها، آیینهای مذهبی و حتی در داستان مصلوب شدن مسیح میدید: مهار خشونت از طریق قربانی شدن.
بنابراین، میل تقلیدی صرفاً حسادت میان دو نفر نیست، بلکه موتور محرکی است که جامعهها را به سمت رقابت، بحران و حتی جنگ سوق میدهد.
“انگیزهی میل” در شبکههای اجتماعی
شاید در هیچ دورهای از تاریخ، میل انسانها تا این اندازه یکدست نشده بود. شبکههای اجتماعی که با شعار بیان فردی زاده شدند، اکنون به آزمایشگاهی عظیم برای بازتولید همان میلها، همان ظاهرها و همان رؤیاها بدل شدهاند.
عروسک “لبوبو” تنها نمونهای فشرده از این وضعیت است: موجودی کوچک با چشمان درشت و لبخندی کج که بازارها و حسابهای تیکتاک را در آسیا و سپس سراسر جهان تسخیر کرد و به کالایی گرانقیمت تبدیل شد. ارزش این کالا در خودِ عروسک نبود، بلکه در این بود که دیگران آن را میخواستند.
در تیکتاک و اینستاگرام، ناگهان یک لیوان آب مثل «Stanley Cup» به نمادی از سبک زندگی مدرن بدل میشود و مردم برای خریدش صف میکشند؛ یا یک محصول آرایشی چون «روغن لب دیور» به کالایی حیاتی تبدیل میشود، فقط چون در ویدیوهای اینفلوئنسرهایی با میلیونها دنبالکننده دیده شده است. این دو پلتفرم، بهویژه به دلیل تمرکزشان بر تصویر، نوعی ذوق زیباییشناختی واحد ایجاد کردهاند که زنان سراسر جهان در پی رسیدن به آناند.
در مقالهای از مجلهی نیویورکر در سال ۲۰۱۹، نویسنده جیا تولِنتینو از پدیدهای به نام «چهرهی اینستاگرامی» سخن گفت: الگویی زیباییشناختیِ واحد و دیجیتالمحور که زنان را در سراسر جهان به عملهای زیبایی واداشته تا به آن نزدیک شوند: «لبهای برجسته، چشمان کشیده، استخوان گونهی برآمده و بینیهای کوچک.»
جراحان پلاستیک نیز میگویند بسیاری از مراجعان، عکسهای فیلترشدهی خود را به عنوان مدلِ چهرهی مطلوبشان نشان میدهند. مجلهی انجمن پزشکی آمریکا در سال ۲۰۱۸ این پدیده را “اختلال بدریختی اسنپچتی” نامید. اما این فقط به وسواس ظاهری محدود نمیشود؛ خشم اخلاقی و سیاسی نیز از طریق تقلید شکل میگیرد.
«کارزارهای لغو» (Cancel campaigns) بارها به همان شیوه تکرار میشوند: جمعیتهای دیجیتال پیرامون دشمن جدیدی گرد میآیند تا با سرزنش و طرد او، احساس پاکی اخلاقی بازسازی شود. این دقیقاً همان سازوکار «یافتن قربانی» ژیرار است: برونفکنی گناه جمعی بر یک فرد برای بازیابی نظم و هویت گروهی.
این منطق در پدیدهای بهویژه آشکار است که به آن «مَنوسفِر» (Manosphere) میگویند: شبکهی گستردهای از پلتفرمها و یوتیوبرها که با برانگیختن خشم مردان علیه زنان دنبالکننده جذب میکنند، با همان گفتار و نمادها در هر بار. کافی است یک کلیپ از یکی از چهرههای این جریان پخش شود تا استدلالها، نفرتها و دشمنیها هزاران بار بازتولید شود — نوعی همهگیری دیجیتالِ نفرت.
این همان نسخهی مدرن مکانیزم “یافتن قربانی” در عصر اینترنت است: گروهی که انسجام خود را در دشمن مشترک مییابد و از تکرار گفتار خصومتآمیز احساس تعلق میکند.
رنه ژیرار در سال ۲۰۱۵ درگذشت؛ شاید اندکی از صعود شبکههای اجتماعی را دیده بود و در آنها تجسمی کامل از نظریهاش یافته بود.
آنچه در زمان او صرفاً نظریهای فلسفی بود، در دستان غولهای وادی سیلیکون به ابزاری ــ بلکه الهیاتی دیجیتال ــ برای اجتماع آنلاین بدل شد: تقلید جمعی و وابستگی دائمی به پلتفرمها که سودی بیپایان برای صاحبانشان به همراه دارد.
