اکبرِ مسکین، شاعر همروزگار ماذون | کامبیز نجفی
به خاطر نبود سنت کتابت و صنعت چاپ، آگاهی ما در بارهی شاعران پیشین قشقایی، بسیار اندک است. برای نمونه، ما از شاعران همروزگار ماذون فقط چهرههایی همچون قول اوروج و خسروبگ و حسینعلیبیگ بیات را میشناسیم. ولی این طور نیست که شاعران آن روزگار محدود به همین چند اسم باشد. سوغاتی آقای کریم خجسته برای ما، معرفی یکی از شاعران معاصر ماذون است.
بدون شک باز هم از این شاعران میتوان در چنته ی سالمندان یافت. بکوشیم و این پراکنده ها را که در معرض زوال قرار دارند در یابیم. تحقیق و تالیف ما نباید ربطی به داوری ما در شعر این شاعران داشته باشد و شعری را به تصور فقدان ارزش ادبی نادیده بگیریم. هر قطعه شعر، داستان و افسانهی بومی قشقایی، برای ما حکم یک سند فرهنگی دارد. پیش از آنکه آنچه موجود است نیز از دست برود، مثل همهی آثار که به سبب غفلت ما و پیشینیان از حافظهی فرهنگ و هنر قشقایی پاک و برای همیشه نابود شدند. مثلن شعرهایی از همین مسکین آزاد را مرحوم ملاخورشید شورباخورلو بر روی یک نوار کاست ضبط کرده بوده است، ولی به خاطر سهلانگاری به جز همین شعر، مابقی از میان رفته است.
اینها هویت ادبی قشقایی هستند، جستجو، ثبت و انتشار این آثار، فقط وظیفهی شاعران و پژوهشگران نیست، بلکه تکلیف هر قشقاییست که آنها را ثبت کند و به دست رسانهها و اهالی پژوهش برساند.
ایدون باد
مسکینِ شاعر و ماذون قشقایی |کریم خجسته شورباخورلو
ملا خورشید شورباخورلو شاعر پیشکسوت قشقایی است که در سال ۱۲۷۵ و یک سال بعد از وفات ماذون به دنیا آمده است. او در نوار کاستی که از وی باقی مانده، میگوید:
“همزمان با عصر ماذون، شاعر بزرگ قشقایی، شاعری به نام اکبر، متخلص به مسکین آزاد میزیسته است. او با ماذون مراوده داشته و مرتبهی شعری او آن چنان بوده که با او مشاعره میکرده است. این دو شاعر یک بار در منزل شخصی به نام اسد، از پیشینیان تیره شورباخورلو، همدیگر را ملاقات میکنند. در قسمتی از صحبتهایشان، ماذون از نصیحت به پسرش احمد صحبت میکند و شعری را که در همین موضوع سروده بوده، میخواند:
“اێنانما کی بایقێ اولا باز جورو
ماحالدێر کی اطلس اولا بئز جورو
هر کیمینگ همخوابێ اولماز اٶز جورو
دایێم قالماقالدا، های و هویو وار
کج خییالا تاپێلاسێ کج خییال
حالال سهون، حالال تاپار لاماحال
سٶزۆمو اێعتێقاد ائیله، آرواد آل
آیاغێنگ اوجونو گؤزله، قویو وار
کیشی گئرگ آرواد آلا، بیر آلا
اوغلان دوغان، اهو قاییران، تیر آلا
ماذونا ایراد دگیل گونده بیر آلا
دلی_دیوانادێر، گونده تۇیو وار”
مسکین نیز فیالبداهه میگوید:
“عارێف! گچمه قیسمتینگدن، بختینگدن
یارادان یار اولسا، سن دئلگیر اولمانگ
کامێل اول سن، عئشوه ائتمه جهلینگدن
بختینگ خوب گتیرسه، هرگز پیر اولمانگ
بیان ائدم خوب و بدی سر تا پا
بختینگ خوب گتیره، خوب دئلبر تاپا
یارێنگ پایدار اولا، اولمایا بیپا
اٶپوب قونجماغێندان هرگیز سیر اولمانگ
قیسمتلر یازێلێر، هر کیمه جودا
یارێنگ بدطبعینه پناه بر خدا
اگر بدطبع اولسا، چکه مینگ صدا
فرار ائت سن اوندان، موقصصێر اولمانگ
قئیرتلی جاهالا قئیرت گئرگدیر
کیشینینگ آروادینگ حوسنو چٶرگدیر
محشر گونو چادێرێنا دیرگدیر
سۆرۆیه شاهازانگ، سن قوتور اولمانگ
قولاق وئر کلاما، حبب ناباتدێر
کلامِ مورشودونگ مئسکین آزاددێر
اگر گٶنگۆل وئرنگ، صاف پندییاتدێر
گٶنگۆل وئر بو شئعره، دلی زیر اۇلمانگ
قوتور: گَر گچچی، بُز گر
