پس از چند دهه مطالعات قومی و یازده سال کارِ چاغداش و پژوهش و نوشتن در جستارهای تاریخ، ادبیات، جامعه، سیاست و … دیریست که به این باور رسیدهام که نیاز نخست برای قشقاییِ امروز، نگاهداشت زبان و ادبیات است.
اگر زبان قشقایی از دست برود، دیگر تاریخ و رقص و موسیقی و پوشش و چه و چه به هیچ کار نخواهد آمد و باید فاتحه قشقایی را بخوانیم. بانوی قشقایی اگر زیباترین و اصیلترین رختها را بپود، ولی نتواند این زبان را شیوا و رسا بخواند و بنویسد، عروسکی بیش نیست. بانوی زیباپوشی که به آیین “هَلِی” دستافشانی و پایکوبی میکند، اگر ترکی را به زیبایی سخن نگوید، بهجز نقشی بر دیوار، چه خواهد بود؟ خنیاگر قشقایی که زیر و بم این زبان را نداند، بیگمان نخواهد توانست کاری شایان و در خور بیافریند.
من هرگاه که زبان، مهمترین شناسهی هویتی خودم را از دست داده باشم و نتوانم شعری از ماذون قشقایی را بخوانم، چه سودمندی برایم خواهم داشت که بدانم تاریخ عصر ماذون چه بوده است؟
جوان قشقایی که ناتوان از خواندن یک شعر ترکیست، چگونه میتواند خود را یک قشقایی بداند؟ در قشقایی بسیارند ادمینهای پیجهای اینستاگرامی که “هارای هارای من قشقاییامِ” آنها گوش فلک را کر کرده است، ولی همینان از درستنویسی ترکی ناتوانند، و این زیان چه اندازه نازیباست.
گمان مبرید که شاعران قشقایی، در دانش دستورزبان و آیین نگارش، کاربلدند. اگر نوشتهای ایشان به دست یک آموزگار املا بیفتد، هیچ نتیجهی خوشایندی نخواهد داشت. در قشقایی، اندک، بسیار اندکند که ترکی را درست مینویسند، اندک در حد چند نفر، و ندیدهام کسی که قانون هماهنگی آواها را در یافته باشد و در کار گیرد.
زبان ترکی در قشقایی، تا کنون فقط کاربری شفاهی و ارتباطی داشته و هیچگاه در ریخت معیار و به شیوهای علمی به کار نرفته، حتا در نزد شاعران و حتا مدرسان اندک این زبان. همان زبان شفاهی را نیز اگر نیک بنگریم، فاجعهبار است.
زبان زمانی شکوفا خواهد شد که مایهی آفرینشهای ادبی و هنری و دستمایهی اندیشیدن شود؛ حال آنکه بازار آفرینشهای ادبی در قشقایی بسیار راکد است. افزون بر اینکه کسی به زبان ترکی نمیاندیشد، کسی بهپ این زبان نمینویسد.
نه از آموزشگاههای زبان و ادبیات و نه از انجمنهای شعر، نه از ادبیات داستانی سراغی داریم، نه بازار کتاب به زبان ترکی رونقی دارد، نه خبری از جایزهی سالانهی ادبیات و نه رسانه و نشریهای برای زبان، و نه شاعری کوشا و پویا. به دیگر سخن، اجاق زبان و ادبیات ترکی در قشقایی، فسرده و خاموش، یا نیمسوز است. قشقاییان امروز، زبان ترکی را تنها برای گفتوگوی روزمره به کار میبرند و آن همپ چهبسا نادرست و ناموزون.
گاهی چنان در آمیزهای نازیبا و ناموزون با دیگر زبانها سخن گفته میشود که مایهی چندش و نفرت میشود و آدمی با خود میگوید اگر سراسر به فارسی سخن گفته شود، زیباتر و شایستهتر خواهد بود.
پر مهم اینکه ویرانی و دگردیسی زبان، بسیار سرعت گرفته است و این دگرگونی برای زباندانان، محسوس است. یعنی این دگرسانی در ریخت زبانی این دهه با دههی پیشین، بسیار آشکار است.
این بحران در نزد کسانیست که به هویت قشقایی خود دلبستگیِ کم و بیش دارند، ولی به مایهی بیتوجهی و سهانگاری دچار این لغزشها و آسیبهای زبانی شدهاند؛ وگرنه حساب نادانانی که به سبب ناآگاهی تاریخی و هویتی، از قشقایی بودن خود گریزانند، فرق میکند؛ همچون مادرانی که فرزندان خود را به دندان میگیرند و از این آموزشگاه به آن آموزشگاه میبرند تا انگلیسی بیاموزند، ولی چون در گفتمان هویت قومی خود نادان و بیمایه هستند، زبان مادری خود و فرزندانشان را فراموش کردهاند. بههرسان، اگر چنین پیش برود، دیری نخواهد پایید که زبان ترکی در میان قشقاییان رنگ خواهد باخت، و اگر چنین شود، قشقایی با همهی وجودش به پستوی تاریخ خواهد رفت.
قشقایی در مهمترین و سرنوشتسازترین گردنهی تاریخی خود جای دارد، پر مهمتر از نبردهای تاریخی، کودتای ۲۸ مرداد، انقلاب ۵۷ و چه و چه. در همهی کشاکشهای تاریخی دیروز، قشقایی به هر سرنوشتی که دچار میشد، حتا اگر در جنگها شکست میخورد، ولی زبان وی در پرتو تهدید نبود و زیست فرهنگی خود را پی میگرفت، ولی اینک نه چنان است که پیش از این میبود و رفت. اینبار، خطر در کمین بنیان قشقاییست، چون بنیان قشقایی، زبان ترکیست. هشیار باشیم و بکوشیم، پیش از آنکه همه چیز از دست برود.
