آخرین ابرستاره اسطورهای هند
نویسندگان: ریا موگول و آیوشی شاه
همانند همیشه، آیین از یک زیارت آغاز میشود.
مردم از کوچهپسکوچههای متراکم پایتخت مالی هند و از روستاهای غبارآلود هزاران کیلومتر دورتر، همه به سوی خانهی مستحکم و مشرف به دریا در بمبئی روانه میشوند — خانهای که به بازیگر نامدار شاهرخ خان تعلق دارد. جمعیت ترکیبی است از نوجوانانی که در پی دیدن لحظهای از چهرهی او هستند؛ زنانی میانسال که او نخستین عشق زندگیشان بوده؛ و مردان بالغی که آرزوهای خود را در مسیر زندگی او بازتاب یافته میبینند.

شاهرخ خان، که میلیونها نفر او را با حروف اختصاری SRK میشناسند و هوادارانش او را «شاهخان» مینامند، هفتهی گذشته ۶۰ ساله شد؛ و آشوبی که بیرون خانهاش جریان دارد، گواهی است بر ستارهبودنی در سطحی که در جای دیگری به ندرت دیده میشود.
هوا از شعارهایی که تولد او را جشن میگیرند آکنده است. برخی شب را همانجا ماندهاند. ماسک یا تیشرتهایی با تصویر او پوشیدهاند، یا پوستر فیلمهایش را در دست دارند. همه برای یک هدف آمدهاند: دیدن لحظهای از این ابرستاره و شریک شدن در گسترهی آغوش بازِ معروف او.
یکی از هواداران به خبرنگار محلی گفت: «من سالهاست عاشق او هستم، آمدهام تولدش را تبریک بگویم. تولدت مبارک برادر شاهرخ! تولدت مبارک!»
هوادار دیگری گفت هر سال به اینجا میآید: «از وقتی به دنیا آمدهام طرفدارش هستم… همهی فیلمهایش را دیدهام.»
آغاز اسطوره
این پیوند در دوران دیگری شکل گرفت. زمانی که هند در دههی ۱۹۹۰ اقتصاد خود را به روی جهان گشود، شاهرخ خان قلب آن را گشود.
او غریبهای بود که بدون پشتوانهی خانوادگی در سینمای موروثی بالیوود، تنها با هوش، جاهطلبی و چالهای لبخندش دروازهها را درهم شکست.
و در حالیکه هزاران نفر بیرون خانهاش برای پرستش خدای سینما گرد آمدهاند، شاید در واقع شاهد غروب خدایان سینمای هند باشند.
گزارش اخیر IMDb میگوید:
«در زمانی که ستارهها قابلدسترستر و هواداریها کمتر آیینی شدهاند، قرارداد میان ستاره و طرفدار دیگر مقدس نیست.»
در عصر شبکههای اجتماعی، سیاستهای تفرقهانگیز و توجه تکهتکهشدهی مخاطبان، رسیدن به چنین سطحی از محبوبیت دیگر فقط دشوار نیست — تقریباً ناممکن است.
IMDb در پایان گزارشش نوشت:
«زمان آن رسیده که دیگر به دنبال شاهرخخان بعدی نباشیم.»
خانهای به نام «آرزو»
صحنهی مقابل خانهی او، «منّت» (Mannat)، پژواکی از لحظهای است که سه دهه پیش آغاز شد، زمانی که خودِ هند نیز در حال تولدی دوباره بود.
خودِ نام خانه استعارهای نیرومند است: منّت یعنی «دعایی که مستجاب شده»، و جمعیت بیرون آن، خانه را چون زیارتگاهی مقدس مینگرند.
در سال ۱۹۹۱، دولت هند سیاستهای محافظهکارانهی سوسیالیستی را کنار گذاشت و درهای کشور را به روی بازار آزاد گشود.
تلویزیون ماهوارهای وارد خانهها شد، برندهای غربی در مغازهها پدیدار شدند و برای طبقهی متوسطِ رو به رشد، مفهوم «موفقیت» از نو تعریف شد.
شعار تازهای همهگیر شد:
«هر کسی میتواند موفق شود.»
در همین زمان بود که خان وارد صحنه شد.
از پسر محله تا چهرهی یک ملت
او پسر مسلمانی از خانوادهای طبقهی متوسط در دهلی بود — در خانوادهای که ثروتی نداشت اما فرهنگ و اندیشهاش غنی بود.
پدرش، میر تاجمحمد خان، وکیل و فعال استقلالطلب از پیشاورِ پاکستان امروزی بود که چندین بار در تجارت شکست خورد.
مادرش لطیف فاطمه، تکیهگاه خانواده بود.
خان در سخنرانی سال ۲۰۱۲ در دانشگاه ییل گفت:
«من از یک خانوادهی پایینمتوسط میآیم. شکستهای زیادی دیدهام. پدرم زیباترین مرد و موفقترین شکستخوردهی جهان بود… ما واقعاً فقیر بودیم، و فقر یعنی ترس، استرس و گاهی افسردگی.»
او بازیگری را از تئاتر مدرسه آغاز کرد و در ۲۳ سالگی با سریال تلویزیونی موفق «فوجی» (سرباز) شناخته شد. اما درست وقتی کارش اوج میگرفت، زندگیاش فرو ریخت. پس از مرگ مادرش (چند سال پس از پدر)، برای فراموشی غم به بمبئی رفت — مرکز صنعت سینمای هند.
در مصاحبهای با سیانان در سال ۲۰۰۸ گفت:
«در دهلی غمگین بودم. گفتم برو بمبئی، شاید برای تغییر حال و هوا یک سالی خوش بگذرد و از اندوه مرگ پدر و مادرم بیرون بیایم. ولی دیگر نتوانستم برگردم… من نمیخواستم ستارهی سینما شوم، اتفاقی ستاره شدم.»
جهش به قلهی شهرت
خان با فیلم «دیوانه» (Deewana) در سال ۱۹۹۲ وارد سینما شد و با نقشهای منفی در فیلمهایی چون «ترس» (Darr) و «بازیگر» (Baazigar) توجهها را جلب کرد.
اما در سال ۱۹۹۵ با فیلم افسانهای «عاشق دلپذیر عروس را میبرد» (Dilwale Dulhania Le Jayenge / DDLJ) به اوج رسید.
در آن فیلم، شخصیت او — «راج» — تصویری نو از مردانگی ارائه داد: نه خشمگین و زمخت، بلکه حساس و محترم. او نماد عشق مدرن شد، عشقی که در عین شور، امن و قابل اعتماد است.
پرستش یک انسان
بالیوود ستارگان بزرگ دیگری هم دارد: آمیر خان با بازیهای متنوع، دیپیکا پادوکونه، و سلمان خان. اما هیچکدام جایگاهی با شور مذهبیِ هواداران شاهرخ ندارند. نمونهاش «شِر محمد» از ایالت جارکند است که ۲۲۰۰ کیلومتر سفر کرد و ۹۵ روز مقابل خانهاش منتظر ماند تا او را ببیند. وقتی خان از این ماجرا باخبر شد، شخصاً بیرون آمد و او را در آغوش گرفت.
همچنین مردی به نام ویشاروخ خود را «بزرگترین طرفدار جهان» میداند، خانهاش پر از پوسترهای اوست، و دو فرزندش را «سیمرا» و «آریان» نامیده — یکی از نامهای نقشهای خان و دیگری نام پسر واقعی او.
معناهای متفاوت برای نسلهای متفاوت
در کتاب «در جستوجوی ناامیدانهی شاهرخ»، نویسنده شرایانا بهاتاچاریه بررسی میکند که خان برای زنان هند چه معناهایی دارد:
«او نوعی مردانگی تازه را معرفی کرد — مردی که در اقتصاد آزادشدهی هند، شریک عاطفی و برابر زن بود.»
او مینویسد برای کارگران زن مهاجر، جذابیت خان نه در رمانتیسم پرزرقوبرق، بلکه در سادگی رفتار او بود — مثلاً صحنههایی که در آشپزخانه کمک میکند. برای طبقات ثروتمند، او نماد رؤیای موفقیت از راه تلاش بود؛ تجسم «افسانهی شایستهسالاری» در روزگار شیفتگی هند به رشد اقتصادی.
و برای نخستین نسل از زنانی که در خانوادههایشان اجازهی کار پیدا کردند، فیلمهای خان پناهگاهی روحی بود — راهی برای رهایی از فشار ازدواج و سنت.
بهاتاچاریه میگوید:
«او یک نفر است، اما هر طرفدار تصویر آرزوهای خودش را بر او فرافکنی کرده است.»
ستارهای در عصر الگوریتم
دادههای IMDb نشان میدهد خان در ۲۰ تا از ۱۳۰ فیلم برتر ۲۵ سال اخیر هند حضور داشته است.
اما امروز، در دنیای خالقان دیجیتال، شهرت دیگر مسیر واحدی ندارد.
بازیگری جوان به نام شیوام خاتری که مانند خان از شهر کوچکی به بمبئی آمده، میگوید:
«دیگر کسی از خیابان برداشته نمیشود. حالا باید اول برند شخصی باشی تا بعد ستاره شوی. شبکههای اجتماعی همهچیز را عوض کردهاند.»
گزارش IMDb میگوید:
«ارتباط میان ستاره و مخاطب که روزی از راه فیلم و نقش ساخته میشد، اکنون متخلخلتر شده است. فاصلهی میان چهرهی عظیم پردهی نقرهای و چهرهی گوشی شما از میان رفته.»
اکنون بازیگران جوان باید همزمان با بلاگرها، کمدینها و رقصندگان برای چند ثانیه حضور در صفحهی تلفن شما رقابت کنند.
بدلها و سایهها
در ایالت گجرات، مردی به نام ابراهیم قدری که شباهت چهرهاش با خان خیرهکننده است، از این شباهت برای ساختن حرفهای در شبکههای اجتماعی استفاده کرده است. او در اینستاگرام صحنههای معروف خان را بازسازی میکند، از همان ژست معروف در مزرعه گرفته تا لبخوانی ترانهها.
قدری میگوید:
«وقتی اجرا میکنم، حس نمیکنم تقلید میکنم — حس میکنم خودِ او هستم.»
با بیش از دو میلیون دنبالکننده، او از این راه زندگی میگذراند، اما میگوید:
«نمیخواهم او را از نزدیک ببینم. چون اگر ببینمش، شورم تمام میشود. بعد از آن دیگر چه هدفی خواهم داشت؟»
چهرهای وحدتبخش در زمان تفرقه
خان بهعنوان یک مسلمان محبوب در میان اکثریت هندو، تجسم وعدهی هندِ پس از آزادسازی اقتصادی بود. او در مدرسهای مسیحی درس خواند، با زنی هندو ازدواج کرد، و همواره از هویتی فراتر از مذهب دفاع نمود. او در سال ۲۰۲۰ گفت:
«ما دربارهی هندو و مسلمان حرف نمیزنیم. همسرم هندوست، من مسلمانم، و فرزندانمان هندوستانی هستند.»
اما در روزگار قطبیشدهی امروز، همین هویت، نماد نبرد فرهنگی شده است.
در سال ۲۰۲۳ فیلم اکشنش «پتان» (Pathaan) جنجالبرانگیز شد.
پوشش نارنجی یک بازیگر زن در یکی از صحنهها خشم گروههای راستگرای هندو را برانگیخت. فراخوان تحریم فیلم در سراسر کشور منتشر شد و حتی عروسکهای خان را آتش زدند. اما در نهایت، موفقیت بیسابقهی فیلم پاسخی کوبنده از سوی هوادارانش بود.
بهاتاچاریه گفت:
«نمیدانم دیگر شاهرخخانی وجود خواهد داشت یا نه، اما میدانم ما به نمادهایی نیاز داریم که ما را در گفتوگو متحد کنند، نه در جزیرههای مذهبی تکهتکه.»
پایان آیین
در روز تولدش، جمعیت بیرون خانهاش همچنان فزونی مییابد. پلیس تلاش میکند نظم را حفظ کند اما از پس ازدحام برنمیآید. آفتاب غروب میکند و امید مردم برای دیدن قهرمانشان رنگ میبازد. ساعتی بعد، پیامی در شبکهی X (توییتر سابق) منتشر میشود:
«به توصیهی مقامات، نمیتوانم بیرون بیایم و با شما مردم عزیز دیدار کنم. صمیمانه پوزش میخواهم.»
اما برای خاتریِ جوان، این تغییری در باورش ایجاد نمیکند:
«دیگر کسی مثل او نخواهد آمد. باید کمی دیوانه باشی تا در این صنعت موفق شوی. تا وقتی پول داری سرگرم است… ولی بالاخره درست میشود.»
روی دیوار اتاقش تابلویی نصب کرده است که مینویسد:
«ابرستارهی بعدی هند.»
منبع: سیانان
